اشعار مناجات با امام زمان (علیه السلام)

سید محمد میرهاشمی

بهتر از ذکر و ثنای تو چه خواهد بودن ؟
خوش تر از مرگ به پای تو چه خواهد بودن ؟

این کمال است که جان هدیه به جانان گردد
گر شود دل به فدای تو چه خواهد بودن ؟

آنکه را پیک اجل مشتری جانش شد
بهتر از ذبح منای تو چه خواهد بودن ؟

مرغ باغ ملکوتم پر پرواز کجاست ؟
گر زنم پر به هوای تو چه خواهد بودن ؟

آنکه شد مدعی عشق تو ، از خویش گذشت
گر خورد جام بلای تو چه خواهد بودن ؟

صرف یک لحظه ی دیدار تو یک عمر کنم
خوش تر از شهد لقای تو چه خواهد بودن ؟

در دم مرگ مرا اذن سخن گر بدهند
افضل از مدح و ثنای تو چه خواهد بودن ؟

دردمند غم تو بودن و شکوه ، هیهات
درد با یاد شفای تو چه خواهد بودن ؟


*************************

موسی علیمرادی

هرکس به غبار کف پای  تو رسیده
مانند کسی هست که تا عرش پریده

انگار نشسته است خدا را به تماشا
هرکس به تماشای نگاه تو رسیده

با میل به پابوسی آن قامت طوبا
هر سرو خرامان بشود سرو خمیده

هرشب به تمنای وصال قدم تو
جارو شده با مژۀ من صحن دو دیده

تا جلب کنم  دیدۀ صیاد دلم را
در جست گریزم چو غزالی که رمیده

دریا شده غرق دل  آنکس که به دستش
یک قطره  کرم از  سر دست تو چکیده

در عالم زر خاطر من نیست چه دیدم
کاینگونه شده  از سرمن عقل پریده

مست است جهان از سخن شیخ مفیدت
میخانه شده  آن که صدای تو شنیده


*************************


محمد کاظمی نیا

وقف شماست پــاکترین پاکِ مال ما
یعنی همین دو قطره ی اشک زلال ما

مانند کاسه های ترک خورده شد دلم
بی التیام ماند سرانجــــام، بـــــال ما

سیر و سلوک ما همه در خاکساری است
خـــــاک قدوم یــــار شدن شـــد کمال ما

"جولا" * که نیستیم ولـــی تو قبول کن
کی می شود محل بگذاری به حال ما؟

"کنعان به گوش باش که گمگشته میرسد"
افتـــــاده باز هم به ظهور تـــــــــو فال ما

میلاد توست "عیــد بزرگ" قبیله ام
تاویل میشود به تو تحویل سال ما

با یاد تو، نفس بزنم میکنم طلوع
بی یاد تو نفس ندهد جز زوال ما

صیاد نفس پای دلم را به دام برد
کاری بکن برای نجات غـــزال ما

آقا! همیشه بخشش و لطف از بزرگهاست
دستی بـکش به روی دل نونهـــــال ما

می ترسم از نبودن روزی که میرسی
آیــــا که میرسد به ظهورت مجال ما؟

شکر خدا که امشب ما با شما گذشت
پیچیده عـــــطر رد شدنــت در خیال ما

*جولای دزفولی از مرتبطین با حضرت ولی عصر در زمان غیبت کبری



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - موضوع آزاد

برچسب‌ها: اشعار مناجات با امام زمان (علیه السلام)
[ 1 / 9 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مناجات با امام زمان (علیه السلام)

این چنین احساس کردم بین رؤیا بارها
می زنم بوسه به دست و پایت آقا بارها

خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب
سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها

با چنین وضع وخیم و رو به قبله بودنم
حال و روزم را شدی هر روز جویا بارها

ای طبیبی که به دنبال مریضت می روی
با وجودی که مرا کردی مداوا بارها ...

 کور بودم که تو را نشناختم ، عیب از من است
شد حجاب دیدگانم حب دنیا بارها

این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش
من ولیکن کرده ام امروز و فردا بارها

چشم پوشی از گناهان معنی اش این است که
با تغافل می کنی با من مدارا بارها

کشتی اُنس مرا طوفان شهوت غرق کرد
ریخته بار مرا در قعر دریا بارها

جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب می شود
آه آقا روی دستم مانده حالا «بارها»

بارهایم را خریدی ای خریدار کریم
مادرت بس که سفارش کرد من را بارها

محمد فردوسي


**********************


اين روزها ديگر كسي ياد شما نيست
ديگر كسي با نام هايت آشنا نيست

مثل گذشته نيست ديگر كارهامان
شبهاي جمعه روي لبهامان دعا نيست

حق با شما بوده اگر خيمه نشيني
اين جا ميان ما براي تو كه جا نيست

نان شب بعضي مهم تر از نماز است
يك عده اي هم كارشان غير از ريا نيست

هر كس همان طوري كه ميخواهد هميشه
گرم و گناه و ... در دلش ترس از خدا نيست

ديگر گذشت آن هفته هاي جمكراني
ديگر سه شنبه هاي هفته با صفا نيست

در بند نفس خود گرفتاريم از بس
كه لحظه هامان از گرفتاري جدا نيست

 محمد حسن بيات لو

**********************

آقا نگاهم مانده بر در تا بيايي
از جاده هاي روشن فردا بيايي

گرچه سراپاي وجودم از سياهيست
دارم اميد آن كه با من را(ه) بيايي

دوري تو بغضي نشانده در گلويم
اي كاش ميشد يا بميرم يا بيايي

ديشب دعا كردم براي ديدن تو
و يك غزل گفتم رديفش با بيايي

امشب دخيلم بر دو دستان ابالفضل
شايد ميان روضه ي سقا بيايي

در انتظار تو تمام لحظه ها را
آقا نگاهم مانده بر در تا بيايي

محمد حسن بيات لو



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - موضوع آزاد

برچسب‌ها: اشعار مناجات با امام زمان (علیه السلام)
[ 16 / 5 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مناجات با امام زمان (علیه السلام)


این چنین احساس کردم بین رؤیا بارها
می زنم بوسه به دست و پایت آقا بارها

خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب
سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها

با چنین وضع وخیم و رو به قبله بودنم
حال و روزم را شدی هر روز جویا بارها

ای طبیبی که به دنبال مریضت می روی
با وجودی که مرا کردی مداوا بارها ...

... کور بودم که تو را نشناختم ، عیب از من است
شد حجاب دیدگانم حب دنیا بارها

این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش
من ولیکن کرده ام امروز و فردا بارها

چشم پوشی از گناهان معنی اش این است که
با تغافل می کنی با من مدارا بارها

کشتی اُنس مرا طوفان شهوت غرق کرد
ریخته بار مرا در قعر دریا بارها

جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب می شود
آه آقا روی دستم مانده حالا «بارها»

بارهایم را خریدی ای خریدار کریم
مادرت بس که سفارش کرد من را بارها

محمد فردوسی

*********************

بی تو گذشت آن هیجانی که داشتیم
آن عشق پر شرار نهانی که داشتیم

روزیّ ما نبود ببینیم شاه را...
ناکام ماند عمر جوانی که داشتیم

دارد به سمت قبر مرا می کشد کسی...
طی شد بدون یار زمانی که داشتیم

حتی "دعای عهد" مرا با وفا نکرد
سمت گناه رفت، توانی که داشتیم

از بس زبانمان به دعای تو لب نزد
"لکنت گرفت بی تو زبانی که داشتیم"

از بس گناه روی دلم را سیاه کرد
پنهان شد آن عیار عیانی که داشتیم

این گرگ نفس آمد و ما را به خاک زد-
با دوری از حضـور شبانی که داشتیم

بی تو چقدر زندگی ما تباه شد
مرداب شد همین جَرَیانی که داشتیم

با دوری از تو عمر به دردی نمی خورد
آجر شده است لقمه ی نانی که داشتیم

محمد کاظمی نیا



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - موضوع آزاد

برچسب‌ها: اشعار مناجات با امام زمان (علیه السلام)
[ 2 / 5 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 62 صفحه بعد